یاز اکو؛ محمد طبیبیان – این که یک ملت فقیر شود رخداد دردناکی است اما عجیب و غریب نیست؛ همانطور که هند در قرن هفدهم یکی از ثروتمند ترین کشورها بود و از قرن نوزدهم به بعد یکی از فقیرترین.
میتوان این راه را طی کرد بدون سر و صدا. فقط گاهگاهی با یک رخداد چشم باز میکنیم و متوجه میشویم به آن نزدیکتر شدهایم.
اخیراً اتوبوسی واژگون شد و تعدادی انسان از جمله خبرنگاران جوانی کشته شدند و بسیار خانوادههایی عزادار شدند. گفته شده فرسودگی لاستیکها و قطعات یک عامل مهم بوده است. هزاران اتوبوس و اتومبیل، قطار و هواپیما دچار این مشکل هستند. یعنی موجودی امکانات حملونقل کشور و سایر امکانات در حال فرسایش تدریجی است، چون امکان جایگزینی وجود ندارد. بسیاری کارگاهها و کارخانهها هم با مشکل فرسایش ماشینآلات و ابزار روبه رو هستند و با مشکل عدم امکان جایگزینی و تنزل ظرفیت تولید و کارکرد.
این فقیر شدنِ خاموش در بسیاری از خانههای ما هم در جریان است. مصداقی بگویم. سه سال پیش سماوری خریدم ۲۲۰ هزار تومان. امسال شیر آن خراب شد برای خرید شیر سماور مراجعه کردم میگوید ۳۵۰ هزار تومان. خود سماور را اگر پیدا کردید ۲.۵ میلیون تومان. شیر سماور را نخریدم. یک سطل کفشور پدالی سه سال پیش حدود ۲۰۰ هزار تومان بود که شکست، امروز صبح فروشنده گفت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان. آن را نخریدم. اگر یخچال منزل که بیش از ۲۰ سال عمر دارد و هر آینه ممکن است خراب شود، خراب شد بیش از ۶۰ میلیون تومان باید برای یک یخچال مناسب پرداخت کرد؛ نخواهم خرید. جارو برقی، لباسشوئی… من یک استاد دانشگاه بازنشسته هستم. اگر عمری باقی بود، به زودی خانه خود را خالی از بسیاری وسائل ضروری خواهم یافت. قدرت خرید درآمد ماهانه بسیاری از ما طی سه چهار سال به یکسوم رسیده. وقتی به زیر ۱۰۰ دلار در ماه رسید چشم باز میکنیم زیر خط فقر خواهیم بود، بدون این که تلاشی کرده باشیم یا جرمی مرتکب شده باشیم.
اگربگویم در مسیر «به سمت هندی شدن» هستیم تعجب نکنید. در برخی مناطق و شهرها قیافه انسانها هم دارد هندی می شود، چهرهها در اثر ضعف تغذیه مستمر بخاطر گرانی مواد غذایی و ظاهر به دلیل بالا پوش مستعمل و کهنه، تغییر شکل عمومی ایجاد می کند.
در سال ۱۳۶۰ در سازمان برنامه و بودجه، فعالیتهایی برای تدوین برنامه توسعه اقتصادی کشور در جریان بود. روزی چند دانشجوی انقلابی از یک دانشگاه به دفتر من آمدند. گفتند شنیدهایم گفتهای هدف برنامه این است که طی ۲۰ سال به ژاپن برسیم! تاکید کردند که این هدف کم است و باید انقلابی جهش کنیم و زود تر از ژاپن جلو بزنیم. گفتم من چنین مطلبی را بیان نکردهام تصور هم نمیکنم تا ۵۰ سال دیگر هم به ژاپن برسیم. اکنون ۴۰ سال از آن تاریخ گذشته مثل این که سر پیچ قبلی اشتباه پیچیدهایم به سمت هند. خبر دارم آن دانشجویان هم در کانادا زندگی میکنند. گویا به ژاپنشان رسیدهاند. هند هم دارد پیشرفت میکند، نگرانی من این است که هند هم به طرف پیشرفت از کنار ما بگذرد و ما خود را عقبتر بیابیم.
دقت کردید در مناظرههای انتخابات ریاستجمهوری کسی از بلندنظری، اهداف بلند برای پیشرفت و ترقی کشور سخنی به میان نیاورد؟ همه در حد قول تامین مقداری پول کمک معاش یا قولهای محاسبه نشده برای تامین مسکن و مانند آن یا نظارت بر بازار و کنترل توزیع و قیمت صحبت کردند.
شاید شایسته باشد گفتمان پیشرفت و ترقی برای کشور و بهبود مسمتر زندگی هموطنان را به صورت یک آرمان ملی زنده نگهداریم و اجازه ندهیم در مسیر هندی شدن به کناری جارو شود.