به گزارش واحد ترجمه پایگاه خبری یازاکو به نقل از دیلی صباح در ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵، در یک اتاق پذیرایی آرام در مسکو، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، با عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، دیدار کرد. حال و هوا جدی بود؛ گفتگو، آگاهانه. تنها دو روز پس از حملات هوایی ایالات متحده به سه تأسیسات هستهای در ایران، پوتین از این حملات به عنوان حملاتی ناموجه و خطرناک انتقاد کرد و نسبت به بیثباتی گستردهتر در منطقه هشدار داد. عراقچی با تأکید مجدد بر حق ایران برای دفاع از خود و جلب توجه به نقش اسرائیل در تشدید تنشها، پاسخ داد. با این حال، فراتر از تیترهای خبری، قابل توجهترین بخش حضور مشترک آنها، چیزی بود که ناگفته باقی مانده بود. یک نقشه راه استراتژیک که در اوایل ژانویه امضا شده بود، دوباره مورد اشاره قرار گرفت، اما هنوز هیچ تعهد دفاعی متقابلی در آن وجود نداشت. این غیبت مانند سکوت در اتاقی پر از سر و صدا خودنمایی میکرد. گاهی اوقات، آنچه گفته نمیشود، بیشتر از آنچه اعلام میشود، آشکار میشود.
ارتباط رو به رشد میان روسیه، چین و ایران دیگر تعجبآور نیست. اما این ائتلافی مبتنی بر ارزشهای مشترک یا یک پروژه مشترک نیست. این ساختاری است که توسط تنشهای مشترک و نه اعتماد زیاد حفظ شده است. این سه پایتخت برای آیندهای یکسان تلاش نمیکنند؛ آنها به نگرانیهای جداگانهای، اغلب از جهات مخالف، پاسخ میدهند. چین ایران را به عنوان یک پل زمینی میبیند. روسیه آن را به عنوان یک حواسپرتی مفید در جنوب خود میبیند. در همین حال، ایران در هر دو کشور راهی برای جلوگیری از تنها ماندن میبیند. به گفتگو میپیوندد، اما هرگز در مرکز میز نمینشیند.
برخی ممکن است فکر کنند که ترکیه، عضو ناتو، باید در این تصویر قرار گیرد، یعنی در میان این قدرتهای نوظهور در یک جهان چندقطبی باشد. اما چنین دیدگاههایی تمایل دارند یک نکته اساسی را نادیده بگیرند: اشتراک جغرافیایی به معنای اشتراک جهت نیست. ترکیه به همان مناطقی نگاه میکند که ایران و چین به آن نگاه میکنند، اما منطق بسیار متفاوتی را دنبال میکند. مسیر ابتکار کمربند و جاده چین (BRI) موازی با کریدور میانی است که مسیر حمل و نقل بینالمللی ترانس خزر (TITR) نیز نامیده میشود و ترکیه را به عنوان یکی از کشورهای آغازگر شامل میشود. این امر آنها را به شرکای استراتژیک تبدیل نمیکند. بلکه آنها را همسایههایی با نقشههای متقاطع میکند، جایی که ممکن است همکاری ظاهر شود، اما اصطکاک هرگز دور از انتظار نیست.
اتحاد با مداد کشیده شده، نه با جوهر
این مثلث ممکن است از دور محکم به نظر برسد، اما فاقد دوام است. اعتماد ضعیف است. پکن در مورد مسائل حساس فاصله خود را حفظ میکند. کرملین در را باز میکند، اما نه کاملاً. تهران همچنان خارج از ترتیبات دفاعی کلیدی باقی میماند. درخواستها برای سیستمهای پیشرفته بیپاسخ میمانند. جلسات دوجانبه با دقت زمانبندی میشوند تا توازن شکننده منطقهای را برهم نزنند. این حرکات به تعمیق روابط اشاره ندارند؛ آنها محدودیتهای یک ترتیبات را مشخص میکنند. این یک اتحاد حک شده بر سنگ نیست؛ بلکه تفاهمی است که در لحظه شکل میگیرد.
پس از حملات هوایی اسرائیل به اهداف ایرانی در ژوئن ۲۰۲۵، تهران با موجی از پرتاب موشک پاسخ داد. نه مسکو و نه پکن حمایت علنی از انتقام ایران ارائه ندادند. سکوت انها تقریباً مرزهای تفاهم سه جانبه را برجسته کرد؛ وقتی تنش واقعی فوران میکند، هماهنگی جای خود را به احتیاط میدهد.
تاریخ گاهی اوقات نه از طریق تصمیمات بزرگ، بلکه از طریق آغازهای نادیده گرفته شده، ردپای خود را به جا میگذارد. در اواخر دهه ۱۹۹۰، در یک ایست بازرسی دورافتاده در نزدیکی دریای خزر، یک افسر جوان ایرانی یک رادیوی ساخت چین را برداشت. در آن زمان، این رادیو معنای چندانی نداشت. امروزه، این رادیو به عنوان یکی از نشانههای اولیه ورود آرام پکن به منطقه تلقی میشود. جهان به ندرت به یکباره تغییر میکند. بلکه به آرامی تغییر میکند، اغلب در مکانهایی که هیچ کس به تماشای آنها فکر نمیکند.
از نقطه نظر حقوقی، این تعامل سهجانبه هیچ وزن رسمی ندارد. ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد دفاع جمعی را مجاز میداند، اما تنها زمانی که یک کشور با تجاوز مسلحانه مواجه شود و با هماهنگی و رضایت متقابل آشکار پاسخ دهد. آنها مرز بین تعهد قانونی و بداههپردازی دیپلماتیک را مشخص میکنند. در این مورد، آنچه این سه کشور را به هم پیوند میدهد، قانون یا اتحاد نیست، بلکه مصلحت است.
اعتماد به نفس آرام ترکیه
در شرایطی که مواضع تغییر میکنند و اتحادها کمرنگ میشوند، ترکیه با ثبات قدم و آرامش پابرجاست. از آسیای مرکزی تا مدیترانه شرقی و در بخشهایی از آفریقا، این کشور نقشهایی را که در لحظه لازم است، بر عهده میگیرد؛ میانجی، متعادلکننده یا در صورت نیاز، بازیگر تعیینکننده. ترکیه با اعلامیهها به دنبال جلب توجه نیست. دیپلماسی آن از طریق زمانبندی و حضور خود سخن میگوید. اینها تصادفی نیستند؛ بلکه عادتهایی هستند که در طول نسلها سیاستمداری شکل گرفتهاند و ریشه در یک سنت دیپلماتیک چند صد ساله دارند که به ترکیه عثمانی بازمیگردد.
از دور، ممکن است به نظر برسد که مثلث مسکو، پکن و تهران هماهنگ حرکت میکنند. اما هر کدام از نمودار متفاوتی پیروی میکنند. این یک قلعه نیست. بیشتر شبیه پردهای است که در صورت نیاز باز میشود و با تغییر صحنه بسته میشود. اغلب، این بازیگران نیستند که تصمیم میگیرند؛ این شرایط هستند که منجر به آن میشوند.